سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
دخترک
 
الهی 2

الهی خوب می دانی که مستم

همان که گوهر ایمان شکستم

همان که جام غفلت سر کشیدم

به روی بام ذلت پر کشیدم

همان که سجده ات از یاد بردم

به دریای جمالت دل سپردم

همان که بنده ات را خوار کردم

خلایق را زخود بیزار کردم

همان که آبرو را سر بریدم

به دنبال سگ شهوت دویدم

الهی من همانم من همانم

همان حیوان صفت کافر نشانم

الهی من اسیر اشک و اهم

الهی رو سیاهم روسیاهم

الهی گشته ام شرمنده ی تو

دلم خواهد که باشم بنده ی تو

الهی ای پناه بی پناهان

الهی توبه کردم از گناهان

الهی تو به حق درد مندان

ببخشا رو از این بنده مگردان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/5/19:: 7:32 صبح     |     () نظر