سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت، ترس از خودت، تصدیق و ایمان به خودت، هراس ازخودت و شوق به خودت، لبریز ساز، ای صاحب جلال وکرامت! [ـ امام صادق علیه السلام]
دخترک
 
بهار

بهار لشگر کشید با با لشگری از گل و شکوفه

انقدر ارام ارام شبیهخون زد که زمستان را یارای مقابله نبود

نمی دانم چرا ولی از همان وقتی که دخترک هشت ساله ای بودم و

ارزو ی تور ولباس عروسی داشتم تا حالا که لباس عروسی برام فقط یه لباس محسوب می شه

وقت اومدن بهار  درختارو عروس دشت می دونستم که گل ها و شکوفه های کوچیک زیر پاشون

همون بچه کوچولوهایی بودن که نقل و سکه های مبارک بادو از زیر پای عرس جمع می کنن

همیشه فکر می کردم چرا لباس عروس درخت سیب یا گیلاس صورتیه مگه لباس عروس نباید سفید باشه ؟

امروز سالهاست که دارم به تفکرات کودکانم لبخند می زنم اما بهار هنوز بهاره و درختای توی دشت هر ساله

عروس می شن وهنوز بعضی وقتی به این فکر می کنم که چرا وقتی خواب بودم  عروسی تموم شد ودرختا لباساشونو

عوض کردن هنوزم از اینکه داماد این عروسی هر ساله رو ندیدم گاهی به یاد کودکی دلگیر می شم

 

 

هجوم دوباره ی کاروان گل مبارک


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/1/18:: 1:0 صبح     |     () نظر