سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مَثَل دانشمندان بدکردار، مانند تخته سنگی بردهانه نهر است که نه آب می نوشد و نه آب را وا می نهد تا به کشتزاررسد . [عیسی علیه السلام]
دخترک
 
اینبار تو بگو
 
این بار تو بگو

 
"دوستت دارم"

 
آسمان را گفته ام

 
به زمین نیاید

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 90/5/14:: 6:32 عصر     |     () نظر
 
بت من

ببین تمام من شدی اوج صدای من شدی

بت منی شکستمت وقتی خدای من شدی

ببین به یک نگاه تو تمام من خراب شد

چه کردی با سراب من که قطره قطره آب شد

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

منو به دست من بکش به نام من گناه کن

اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن

نگو به من گناه تو به پای من حساب نیست

که از تو آرزوی من به جز همین عذاب نیست

هنوز می پرستمت هنوز ماه من تویی

هنوز مومنم ببین تنها گناه من تویی

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

به ماه بوسه می زنم به کوه تکیه می کنم

به من نگاه کن ببین به عشق تو چه می کنم

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 90/4/19:: 11:42 عصر     |     () نظر
 
یادت

 

دیروز  بازم به یادت کلی گریه کردم  شاید باور نکنی عزیز ترینم اما عاشقت بودم وهستم

گفته بودم برات تا پای جونم برای دلتنگی هات سنگ صبورم  رفتی بی بهونه چرا فقط خدا

می دونه گفتی اگه بمونم بازنده ای  ازت خواستم تا بمونی گفتم  بهت گفتم با رفتنت بازندم گفتم

بزار کنارت بمونم تا برنده باشم بهت التماس کردم  بزاری برای یه بارم که شده من تو قمار زندگی

برنده باشم اما رفتی ... با رفتنت شکستم   جفاکردی اما به امید وفای دوبارت موندم  و هرروز با تکرار خاطره هام  شکستم  امروز امشب هر ساعت به این فکر کردم  می کنم چرا منو نخواستی من هیچی ازت

نخواسته بودم هیچی نمی خواستم فقط می خواستم همرات باشم تا همراه واقعی تو پیدا کنی  یادته بهم می گفتی

دیونه  چرا نخواستی دیونت بمونم  . 

 

رفتی تا دیونت  بمیره و بشکنه امید وارم هیچ وقت نشکنی  ولی کاش  یکی بود یکی بیاد بگه گناهم چی بود

جز اینکه شادی تو می خواستم ؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

به یاد تو و برای کسی که می دونم دلی شکسته داره


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/3/8:: 11:2 عصر     |     () نظر
 
تو

 

روزهایی را که مثلث من وتو درس میانه ی کلام را تا بی نهایت امتداد می داد  وتو در تشریح زندگی شعاع امید را از مرکز وجود رسم می کردی ومحیطی به وسعت تمام افعال پدید می اوردی تو فضای صحن امروز زمان را  عمود بر لبخند  می کشیدی و مساحت کل هستی را در کلام دوستی مختصر  می کردی تواینده را  در صفحات متنافر فردا معنا می بخشیدی و صبح را  در تجزیه مجذور قلبها به خنده وامی داشتی و من چون شاگردی تیز هوش مسئله ی رویا های ناممکن را در دفتر اتحاد با جدولی از امید حل می کردم  می گفتی و من باور نمی کردم که روزی دستگاه تقدیر  ترکیب ما را از هم جدا کند  و تو ازادانه از محلول اشباع شده وجود بگریزی ومن در ان بمانم این را هیچگاه باور نمی کردم ای مفعول فعل اشک ای مدرس مدرسه ی عشق ای تاریخ روزهای خوب تو رفتی و من هنوز با بهترین ها به یادت می اورم  تو رفتی و من اکنون  خطی تنها در بی کرانه ی سخنم اما می دانم که روزی با تو زوایای مثلث دوستی را به هم متصل می کنیم و دوباره محیطی به وسعت تمام افعال پدید می اوریم  و تو برایم خواهی گفت که دو خط  غم و زندگی هیچ گاه همدیگر را قطع نخواهند کرد  وتا بی نهایت در کنار هم  امتداد می یابند  وتو خواهی گفت که معادله زندگی را  در دستگاه تقدیر  می توان چه اسان فهمید  و من در خلا ء نبودنت سر گشته تر از حبابم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/2/25:: 1:1 عصر     |     () نظر
 
عشق

سخن از عشق می گویم

 چو خوشتر کلمه ای یا رب که خلا قش تو باشی

ولی یارب تو می دانی که انسان های بی وجدان

چو گرگی صورت انان

برای خون مظلومان

چه در ظاهر چه در پنهان

زهر کاری دریغ وکوتهی

هر گز نمی دارند

پس این عشق  و صداقت را بگو من با چه کس گویم ؟

مگر در سنگ خارا اه اثر دارد ؟

مگر یک فرد نابینا طبیعت را نظر دارد؟

مگر در بین ما  عصیانگری هم تیشه ای برنده تر دارد ؟

اگر دارد نباید ریشه ها را از سر اندازد

بلی انجا که طفلی  بهر نانی چشم تر دارد

 واو پیراهن کهنهء مال پدر دارد

نباید عشق را  تفسیر بنماییم

زنم مهر خموشی بر لب و از عشق بگریزم

 خوشا بر حال وی سوزم  که ان خود عشق می باشد

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/2/25:: 1:0 عصر     |     () نظر
 
محبت

انجا که محبت است تیرگی و نفاق نیست فریب و دوروغ نیست  محبت چراغی است  که تا ریکی  را به روشنی بدل می کند  و عاملی است که دلها را نرم و زندگی را  گرم و بیماری را صحت  و قهر را اشتی  و دشمنی ها را به دوستی  و تاریکی ها را به نور گاخن را به گلشن  و دیو را به حوری  مبدل می کند  در خرمن کائنات   کردیم نگاه یک دانه محبت است و باقی همه  گاه


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/2/25:: 12:56 عصر     |     () نظر