سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار یاد خداوند ـ عزّوجلّ ـ کند، خداوند، دوستش خواهد داشت، و هرکه بسیار یاد خدا کند، برایش دو برائت نامه نوشته خواهد شد : برائتی از دوزخ و برائتی از نفاق . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دخترک
 
گلایه

چرا این جوری نگاهم میکنی

شاید نمی دونی من همونم اگه تو خونه خرابم نمی کردی

همون ساده دل عاشق بی نام و نشونم

پیش مردم مگه دیونه خطابم نمی کردی

کاش می موند زیر پات که می دونستی عاشقی دارم

اگه این جوری میشد نقش بر ابم نمی کردی

اگه من بارون اشک و زیر پاهام نمی ریختم

روی امواج نگاهت یه حبابم نمی کردی

من جلوت سبز می شدم

ولی تو منو خاک زیر پاحسابم نمی کردی

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/5/2:: 7:27 عصر     |     () نظر
 
زندگی

زندگی یعنی : نمی دونم زندگی یعنی تنها موندن یعنی دل شکسته شدن یعنی شکستن مثل حباب ی یعنی تنها توی بیابون

گشتن زندگی یعنی بری تو کویر حسرت دنبال یه شاخه گل عشق بگردی زندگی پوچی تنهایی حسرت واشک .

زندگی یعنی انس با گناه با اشک با دیوار های نا امیدی دیوار هایی که روزنه ای به سوی امید ندارند.

زندگی یعنی زندان غم یعنی حروم شدن نابود شدن یعنی دیدن وندیدن شنیدن ونشنیدن زندگی یعنی یه گرگ درنده تو ظلمات شب تنهایی .

زندگی حسرت کودکی غم جوانی و اشک واه زمانه زندگی یعنی کلمه ای بی وجود و بی معنا زندگی یعنی عاشق شدن ونرسیدن

زندگی دو تا خط موازی زندگی دل بستن وشکستن زندگی یعنی نگاه یعنی لرزش دل یعنی ماند وندیدن یعنی عبور از پل تنهایی با یه دل شکسته زندگی یعنی همیشه غرقه در بحر حوادث زندگی یعنی گره خوردن دوتا نگاه یعنی پنجره ها به سوی فردا یعنی گذشت بخل کینه زندان عشق با اعمال شاقه

زندگی یعنی وجودی در تهی بودن پوشالی بودن و..... وخسته از گذر زمان و گذشتن شب وروز

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/5/2:: 6:31 عصر     |     () نظر
 
مادر

مادر

شاید تو در تمام دنیا فقط یک نفر باشی

ولی برای من تمام دنیایی

 

مادر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/4/27:: 8:25 صبح     |     () نظر
 
آه

 

آنقدر آه کشیدم ز جهان سیر شدم

صورتم گرچه جوان است به خدا پیر شدم

زندگی آب روان است روان می گذرد

عشق را پیشه کن ای دوست جهان می گذرد

سر گذشت شب هجران تو گفتم با شمع

آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/4/23:: 12:14 صبح     |     () نظر
 
کاش

 

کاش

 

کا ش می شد با خدا خلوت کنم 

از کلاس زندگی غیبت کنم

 

بی خبر از قیل وقال روزگار

نیمه شبها با خدا صحبت کنم

 

مثل زنهای قدیمی بادعا

گاهگاهی شکر این نعمت کنم

 

ذکر استغفار گویم زیر لب

توبه از این کوه معصیت کنم

 

حاجتی خواهم به نذری آشنا

سفره ای تا خلق را دعوت کنم

 

چشمهایم را ببخشم بی دریغ

قلب خود را بینشان قسمت کنم

 

یا که می شد مثل رهبانهای پیر

گو شه ای در معبدی خدمت کنم

 

هیچ با شم بی تن وبی خویشتن

ترک دنیاترک شخصیت کنم

 

یا که تنها در دل غار غریب

خویش را وقت الوهیت من کنم

 

عارفانه از طلب با معرفت

بگذرم تا سیر در حیرت کنم

 

کاش می شد تا وضو گیرم به شوق

تا نماز عشق را بر پا کنم

 

می شود آری به قرآن می شود

لیک باید اندکی همت کنم

 

 

 

کاش می شد 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/4/23:: 12:9 صبح     |     () نظر
 
دل تنگی ها

 

 

 

 

 

 

 

کاش می شد با خدا خلوت کنیم از کلاس زندگی غیبت کنیم

کاش آرزو ها رنگ دریا غم ها رنگ غروب  و اما آ شنایی ها رنگ جنگل  سبز بود

کاش هیچ وقت دل هیچ کس نمی گرفت

کاش هر وقت ارزویی از دل تنگی عبور می کرد براورده میشد           


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/4/22:: 3:28 عصر     |     () نظر
<      1   2