سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سخن زشت و ناسزا بپرهیز که خداوندـ عزّوجلّ ـ، بد زبانِ ناسزاگوی را دشمن می دارد . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دخترک
 
جاده زندگی

 

تو عبور از جاده ی بی کسی ناامیدانه حرکت می کنی

اسم جاده روشه می دونی که تنهایی و بی سر پناه

فقط انتهای جاده یه روزنه هست به اسم امید می خوای به اون برسی

این سفر رو خیلی ها شروع کردن می بینی که توی راه خیلی ها از پا افتادن

اما می خوای بری به سر منزل مقصود برسی ایمان داری اعتقاد داری اما

باور هم داری که برای رفتن برای رسیدن به چیزی هایی نیاز داری

که هنوز تو کوله بارت نیست حرکت کن همه ی اون چیزی هایی که

 لازم داری خودشو ن یه جا یی اگه لایق باشی می ان سراغت این کلام پیر و

درویش عارف این سرزمین بود اغاز کردم حرکت کردم تا  اینکه دیدم دیگه یارای حرکتم نیست

اینجا بود که به یه خسته رسیدم از اینکه به حرف درویش گوش کرده بودم ناراحت بودم

این خسته چطور می تونست منو یاری کنه وقتی خودش نیاز به کمک داشت

اما حالا من همراه اون خسته ما شدیم منه خسته شدم منه عاشق اون خسته هم

شده معشوق شده معنی عشق یکی که تند باد سرنوشت رو خوب درک کرده  خوب

بلده چطور باید از سختی ها بگذره حتی با پای پیاده  .

با پای پیاده هم می شه عبور کردبه شرط اینکه دله عاشق داشته باشی

 

تو محراب دل ما تو ئی تو مرشد و پیر


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/3/14:: 7:38 صبح     |     () نظر
 
تقدیر

 

 

نمی دانم اینبار تقدیر برایم چه خوابی دیده است

اما

اینبار می خوام جادوگر زمان را به بند کشم

می خواهم جاودانه وفا کنم ووفا بینم خسته ام از بی کسی ها و

بی پناهی ها از چشم انتظاری ها امده ام تا اینبار هر روز را با امید دادن

سلامی با پا سخ شروع کنم اینبار می خواهم دیاری را بیابم که حسرت در ان معنی نداشته باشد  می خواهم عاشق شوم پروانه وار  وفادار بمانم همچون شمع بدونه واهمه از سوختن  شعله را می خواهم پس بی ریا می سوزم کمکم کنید

اینبار امده ام عنان قلم تقدیر را به دست گیرم  می خواهم من اینبار سرنوشت را رقم بزنم  من خسته ام از نا مهربانی ها  می خوام ارابه ی زمان را به سرزمین امید ها هدایت کنم تا ابدیت در مجمع دیوانگان اردوزندم و رسم محبت بیاموزم ..

می توانم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/3/11:: 12:44 عصر     |     () نظر
 
باش

 

پس از ان غروب رفتن اولین طلوع من باش

من رسیدم روبه اخرتوبیا شروع من باش

شب از قصه جدا کن چکه کن رو باور من

خط بکش روجا  ی پای گریه های اخر من

خواب سبز رازقی باش عاشق همیشگی باش

   خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/3/10:: 10:52 صبح     |     () نظر
 
بی بی فاطمه

 

 

 بی بی فاطمه من چی بگم خودت می دونی چقدر دلم تنگه

خودت می دنی  چقدر محتاجم  منه کمترین هم بهت نیاز دارم

به دادم برس بی بی خیلی خستم ارومم کن کمکم کن دستمو بگیر

دیگه تنهایی داره نابودم می کنه مثل همیشه پناه بی  پناهیم و کس

بی کسی هام باش دستم به دامنت  بی بی جون  قربون پهلوی شکستت

چرا دوست نداشتی بیایم زیارتت بی بی جون دل تنگی هامونو به کی  بگیم

مگه ما کی رو داریم . بی بی مرضیه خیلی ها دلشون تنگه خیلی ها دارن هر

می شکنن ام ابیها به فریاد دلامون برس .

خدا یا تورو قسم به عصمت و پاکی مادرم زهرا (س) به فر یاد دل درد مندا برس به

فریاد دل منم برسی به هیچ جای این دنیای بزرگت بر نمی خوره

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/3/8:: 11:17 عصر     |     () نظر