سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روز قیامت سه تن شفاعت می کنند : پیامبران، سپس دانشمندان و پس از آن شهیدان . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
دخترک
 
من از این دوری او می ترسم

من در این ثانیه ها سرگردان

 

و به دنبال وجودی مبهم

 

همه ی هستی خود می بازم

 

همه ی چشم امیدم به کسی است

 

ولی انگار که او رفته و باز

 

 من در این شهر تک و تنهایم

 

من از این فاصله ها بیزارم

 

 من از این دوری او می ترسم

 

من از این حس غریب پاییز

 

از همه ثانیه ها میترسم

 

دل من سخت شکستست و کسی

 

دیرگاهی است که از کلبه ی غم دیده ی من یاد نکرد

 

دیرگاهی است که حتی باران

 

از لب تشنه ی من یاد نکرد

 

ولی افسوس هنوز...

 

ولی افسوس هنوز

 

در همین سینه ی من

 

دلی از عشق کسی می لرزد

 

دلی از دوریه او میگرید

 

همچنان می نالد ...

 

به خدا این دل من از همین فاصله ها لرزان است

 

از همه بی کسی ها لبریزو از همه خاطر ها دلتنگ است

 

پس چرا هیچ کسی یادی از این دل غم دیده ی دلتنگ نکرد؟

 

پس چرا هیچ دلی به هوای تپشی صبر نکرد؟؟

 

به خدا اهل زمین این خدا بود که این سینه پر از سنگ نکرد


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 89/9/11:: 10:54 عصر     |     () نظر
 
برو

اگه می خوای بری برو از تو دوباره می گذرم

 نگا به گریه هام نکن من از تو بی وفا ترم

 تو اشتباه عمرمی  که دیگه تکرار نمی شی

 این دفعه دیگه برنگرد تو واسه ما یار نمی شی

 نه غم می خوام نه خاطره فقط بزار رها بشم

 تو این غریبی نمی خوام مجنون قصه ها بشم

 از توی قصه هام برو دیگه تو فکر من نباش

 تموم کن این قاعله رو نمک رو زخم من نپاش

 همیشه بی گناه تویــــــــــی همیشه تقصیر منه

 نگاه بی وفای تـــــــــــو همیشه طعنه می زنه

 بازم دارم می بخشـــــــــــــمت این اشتباه آخر

گذشتم از گناه تو شــــــــــــــاید خدا هم بگذره


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 89/5/16:: 1:35 عصر     |     () نظر
 
23:23

23:23 امروز به قول کسی یکی از قانون های تکراری زندگی مو شکستم و 23:23 دیدم می گن وقتی این

 

لحظه از ساعتها رو دیدی یکی داره در موردت فکر خوب می کنه یا یکی با خوبی به یاد ته اما اون اصلا به

 

من فکر نمی کنه که بخواد در موردم فکر خوب کنه؟

 

 

بودنش یه جور می ترسوندم نبودنش یه جور مثل درخت اسیر تو قاب پنجره اتاقم که دنبال راهی برای فرار از

 

این تکرار مکرر زندگی میگرده منم دنبال راهیم که از این قاب بتنی اتاقم و زندگیم فرار کنم درخت توی حیاط

 

با نسیم همرراه می شه تا دنبال پروانه ها کنه و سر به سر پرنده هایی بذاره که روی دستای سبزش آشیونه

 

کردن منم دلم رو به بهار می سپرم که هر چند جسم خستم نمی تونه از بازی سرنوشت جدا بشه دلم روحم رو

 

آروم کنه اونقدر تو رویا غوطه ور می شم که حضورش رو کنارم و حرارت دستای مهروبنش رو روی

 

صورتم حس می کنم اما وقتی به خودم می آم من برخلاف اون درخت که با همراهی باد از قاب پنجره اتاقم

 

خارج شده هنوز اسیر لحظه ها ودقیقه هام هنوز در بند دیوارهاو فاصله هام هنوز هم من بی مجوز عاشقشم و

 

هنوز هم منم که بی اجازه دوستش دارم و هنوز هم رویا ها ونامه های منه ه بی جوابه

 

این تقصیر من نیست که دوستش دارم تقصیر دلمه حالا بی مجوز یا با مجوز من عاشقشم

 

چشمامو رو هم می زارم ترجیح می دم تو شیرینی دوروغین سرزمین رویا غرق بشم تا تو تکرار تلخ حقیقت

 

زندگی


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 89/2/9:: 9:17 عصر     |     () نظر
 
گلایه رو گلایه رو گلایه

من از دست تو بردم شکایت به قناری

که من آواز عشقم ولی طاقت نداری

 

 

من از دست تو بردم شکایت به ستاره

که تو چشمات نداری برام یه تک اشاره

 

 

شکایت رو شکایت رو شکایت

از اینجا شاکییم تا بی نهایت

 

 

گلایه رو گلایه رو گلایه

چقدر دلگیرم از گوشه کنا یه

 

 

من از دست تو برم شکایت پیش مهتاب

که از گلدونه چشمام چقدر چیدی گل خواب

 

 

من از دست تو بردم شکایت پیش خورشید

که عشقت در وجودم چقدر سوزنده تابید

 

 

گلایه رو گلایه رو گلایه

 

 

 

تو هر گلدونه سنگی گل و گلناری انگار

تو چشم عاشق من فقط گل خاری انگار

تو هر گلدونه سنگی گل و گلناری انگار

 

چقدر دلگیرم از گوشه کنا یه

تو قلب نازک من فقط گلخاری انگار

 

 

شکایت رو شکایت رو شکایت

از اینجا شاکییم تا بی نهایت

 

 

گلایه رو گلایه رو گلایه

چقدر دلگیرم از گوشه کنا یه

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/12/9:: 4:27 عصر     |     () نظر
 
هر کس به کسی نازد ما هم به علی نازیم

کیست آن که خدا هم او را می خواند آنکه از بودنش در کوچه پس کوچه های تنگ و تاریک می گویند از آنجا که با عبورش شب از انتها چیده می شود و صبح تر می شود با بودنش

رسول بار ها وبار ها نامش را می خواند و به نامش قسم یاد می کند

چرا باید دما دم یا علی گفت دما دم نه بلکه هر دم یا علی گفت؟

 علی کیست که در هر کنج تاریخ همه به دنبال لرزشی از اویند با بهایی بپردازند برایش ؟

 مولایم خود بگو کیستی که مادرانمان ما را با نام تو مونس می کنند ؟چه کردی که گوش تارخ از شنیدن نامت کر شده

چه کردی که رهروانت در حسرتند تا پا جا پایت بگذارن؟

چه کردی که می بالند آنان که تو را برای شفا عت دارند؟

 

زلیلی شنیدم یا علی گفت

به مجنون هم رسیدم یا علی گفت

مگر این وادی دارالجنون است

که هر دوانه دیدم یا علی گفت

نسیمی غنچه ای را باز می کرد

به گوش غنچه کم کم یا علی گفت

چمن با ریزش باران رحمت

دعایی کردو اوهم یا علی گفت

یقین پروردگار آفرینش

به موجودات عالم یا علی گفت

خمیر خاک آدم را سرشتند

چو برمی خواست آدم یا علی گفت

مسیحا هم دم از اعجاز می زد

زبس بیچاره مریم یا علی گفت

مگر خیبر زجایش کنده می شد

یقین انجا علی هم یا علی گفت  

 

 

چون نامه جرم ما به هم پیچیدند

 بردندو به میزان عمل سنجیدند

 بیش از همه کس گناه ما بود ولی

 ما را به محبت علی بخشیدند

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/9/14:: 11:55 عصر     |     () نظر
 
برای تو

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/9/12:: 11:37 صبح     |     () نظر
 
واسه تولد تو باید دنیا رو آورد ، ستاره رو سرت ریخت ، تو رو تا آس

 یکی یک دونه من تولدت مبارک

باز بهونه پیدا کردم کلمه ها وجمله هارو قطار کنم وبگم تولدت مبارک

یه بهونه بزرگ گیر آوردم تا همهی دنیارو جمع کنم تا برای براورده شدن همه آرزوهات دعا کنن

عروسک بچگی هام کجایی ؟کجایی سنگ صبورم ؟

ازم دوری زیاد زیاد فصل ها وبرگ ها

تو یه پاییز دور اومدی یه پاییز که با همه دلگیر بودنش یه حس تازه داشت پاییز از اونسال یه جور دیگه شد البته فقط برا من یه پاییز نه خیلی دور امید زندگیم تولدت مبارک

امسال گلگی نمی کنم فقط می خوام بگم تولدت مبارک

دیدی وقتی گفتی چند سال کیک تولدتو نمی خوری دلم گرفت وامسال کیکم برات فرستادم دیگه نگی من بدم ها غصم می گیره

حالا بریم جشن بگیریم باشه ؟

فقط یه قول بده دیگه اینقدر ازم دور نشو

به پاکی محبـت

به پاکی دوست داشتن


به پاکی لحظه های با هم بودن


به پاکی نگاهت


به پاکی چشمای سیاهت


به پاکی حرفات ، به شیرینی صدات


به پاکی آبی ، به نجابت دریا


به پاکی برف و به لطافت بارون


به پاکی تو

و
به سادگی مــن
تــــــولدت مبــــارک


 

 

فاصله منو تو یه تپشه

روزه ساده ای بود اونروز که برای خدا یه پیام فرستادم

یه روز ساده وبی ریای کودکانه

با یه قاصدک خدا رو به خاطره اینکه تنهایی هامو با این نی نی پر کرده بود تشکر کردم

و گفتم قاصدک قبلی رو که باهاش درخواست یه همزبون کرده بودم پس ده تا باز با یه پیغام دیگه رونش کنم سمت خودشو تو اون پیغام

سلامتی مهربونمو بخوام برای سالهای سال

 

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/7/29:: 12:10 صبح     |     () نظر
 
بگذار عاشقت باشم

گم شدم تو کوچه پس کوچه های تنهایی هاو دلتنگی هام به اتاق بی کسی هام رسیدم پشت پنجره نشست

انگشتم را در امتداد اشک شیشه پایین می اورم بی اتتها و ممتد اشک می ریزد و اشک های مدام مرا شرم سار کرده نمی دانم چرا اما هنوز هم شمع روشن می کنم شاید عاشقانه هایم را به خاطر می اورم برگ ها در دسته باد می گردند و زیر پای باران زمین می ریزند از اینکه کنار هم اند غبطه می خورم نه  حسودی می کنم روی درخت کنار همند زمین هم که می ریزند با هم اند کا ش من هم در میانشان بودم

 

یاد رفتنش وفکر بودنش با دیگران پاییز را به وجودم می اورد هر چند از تبار خزان و خودم پاییزی ام .باد در میان گیسوان بید می چرخد واما لرزه به اندام من می اندازد

ترسم و حسرتم از تنهایی نیست نگران دلمم جا یش درون سینه ام خالیست روزهاست که هدیه اش کرده ام

می دانم جایی جایش گذاشته و او را به دلتنگی اش سپرده

هرچند می دانم دلم نیز به من می خندد خوش است با یادش

باران همچنان به شیشه می کوبد وبید همچنان در میان دستان باد می رقصد قمری کوچک هم مثل من گوشه ای دنج را مامن کرده و سر در گریبان برده نمی دانم او از غصه ی دوری چه کسی به خود پناه برده ایا روزی بارانی بود که یارش رفت یا باران برای اوهم یاداور خاطره هاست نمی دانم دلش را هم نمی توانم بخوانم غم بستری بزرگ پهن کره بر وسعت دلش  همچنان که بر سینه ی من سنگینی می کند یاد اوری کلماتی که هرگز باورشان نکردم اما امیدوارشان شدم 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/7/15:: 5:14 عصر     |     () نظر
 
فطر

 

عید رمضان آمده                    
ماه رمضان رفت

 صد شکر که این آمده               صد حیف که آن رفت

 

انگارهمین چند روزه پیش بود اومد انگار نه انگار که سی روزه مهمون خونه هامون
بود در واقع ما مهمونش بودیم

با بلند شدن صدای ربنا دستای همه هم رو به آسمون بلند شد دلا لرزید و اشک از
گوشه ی چشما سرید به روی گونه ها تا تمنای دلهای شکسته رو با زبان بی زبانی فریاد
بزنه

گذشت تا رسید به شبهای قدری که قدرش رو دونستیم و بک یا الله صدا کردیم
وعاجزانه الغوث الغوث خوندیم وقتی روزهاداشت میگذشت حسرت روزهای رفته به دلمون
نشست و اینکه دیگه مهمون یه مهمون خوب نیستیم رسد یم به دستانه بلند شده به سوی
خدا در قنوت عید فطر به اللهم اهل الکبریای والعظمه به اینکه خدارو به همه ی خوبی
هاش قسم بدیم  وملتمسانه ازش بخوایم مارو وارد خوبی هاش کنه وما رو از امت با تقوای پیامبرش قرار بده واشک ریزان رمضان رو
بدرقه کردیم و اآخرین افطار و به خاطر نه به خاطره سپردیم

سر بر آستان پاکش به سجده نهادیم تا لایقمون بدونه و اجازه بده یه باره دیگه
یه سال دیگه مهمون سفره ی پر رحمتش باشیم 






کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/6/29:: 1:7 عصر     |     () نظر
 
شاید
 

شاید این جمه بیاید شاید


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 88/5/15:: 8:10 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >