• وبلاگ : دخترك
  • يادداشت : باز هم خاطره ها
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دختر و پسر تازه با هم دوست شده بودند.


    هر باري كه با هم قرار مي گذاشتند به هم مي خورد.


    چون جايش شلوغ بود و نمي توانستند با هم صحبت كنند، بگويند،بخندند و...


    دنبال يك جاي خلوت مي گشتند !...


    ...بالاخره پيدا كردند...گلزار شهدا !


    ظهر ها موقعي كه مردم نماز مي خوانند گلزار شهدا جاي خلوتي است براي گفتگو !...


    ديگر هيچ كس آْنها را نمي بيند !




    فكر مي كردند شهدا هم آنها را نمي بينند!



    گلزار شهدا ...