سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
دخترک
 
دلتنگی

خدایا همیشه و هر جایی کنا رم بودی هر وقت ترسیدم پناهم بودی هر وقت خسته شدم تکیه گاهم همیشه روی شن ها ی ساحل دریای زندگی من با اینکه همیشه تنها بودم دو تا رد پا دیده می شد پایی که پا به پای من می اومد ودر هر لحظه حامی بزرگ منه کوچیک بود از همهء غصه هام و قصه هام خبر داشت حتی او ناییکه  برای خودم غریبه بودن اما خدایا چرا چرا اون روز تو اون گرفتاری تنهام گذاشتی چرا مثل همیشهحمایتم نکردی مگه نگفتی بنده برام بنداست صداکنه به دادش می رسم چرا دیگه روی شن های ساحل فقط یه رد پا ست چرا

چون تو کم اوردی ای بندهء بیپناه من و اونجا توی اون مشکل فقط من پیش رفتم و به این خا طره که فقط یه رد پا هست مطمئن باش هر جایی تو هر برگ از کتاب زندگیت فقط  حضور یکی را احساس کردی بدون تو اونجا نبودی ومن به جات و برای کمک به تو حل اون مشکل را به دوش گرفتم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 85/6/3:: 10:41 عصر     |     () نظر