چند روزی بود حالم گرفته بود از یه سری مشکلات که تو زندگی همه هست
نمیدونم چرا و چطور ولی نشستم و بلند بلند باخدا حرف زدم انگار انگار نشسته همین جا روبروم و به قول یکی با من چای می نوشه طلبکار شدم گریه کردم و حرف زدم
امروز یه اتفاقی افتاد که حس کردم خدا یکی زد پس کله ام یا یه جوری گفت بیا بردار اینم چیزی که میخواستی کوفتت بشه :)
هیچی دیگه گاهی بلند بلند حرف بزنید باهاش جواب میده
تهران ونک ملاصدرا
کلمات کلیدی: