مردم از خدا بترسید که چه بسیار آرزومند که به آرزوى خود نرسید ، و سازنده‏اى که در ساخته خویش نیارمید ، و گردآورنده‏اى که به زودى گردآورده‏ها را رها خواهد کرد و بود که آن را از راه ناروا فراهم آورد ، و حقى که به مستحقش نرساند ، از حرام به دست آورد و گناهش بر گردنش ماند . با گرانى بار بزه ، باز گردید ، و با پشیمانى و دریغ نزد پروردگار خود رسید . « این جهان و آن جهان زیانبار ، و این است زیان آشکار . » [نهج البلاغه]
دخترک
 
بت شکن

ترسم ز بیدادت شبی مستانه ساغر بشکنم

بیگانه گردم از وفا عهد تو دیگر بشکنم

دل را چو جام لاله ای  بیرون کشم از سینه ام

 

این دشمن دیرینه را بادیده ی تر بشکنم

چون شعله ی اتش شوم سوزان شوم سر کش شوم

عهدی که بستم از وفا می ترسم اخر بشکنم

 

 

همچون گلت پرپر کنم چشمت پر از گوهر کنم

از دردو حسرت عاقبت ان روی چون زر بشکنم

با چشمهای دل سیه در سینه ها غوغا کنم

 

باشور و شعرو خنده ها بازار گوهر بشکنم

 ریزم به روی شانه ها گیسوی همچون خرمنم

قامت قیامت سازم و غوغای محشر بشکنم

 

می با رقیبانت زنم صد شعله بر جانت زنم

اخر دل رسوای تو چون شاخ بی بر بشکنم

 

 

 

از رشگ مجنونت کنم از غصه دل خونت کنم

اری همای عشق را باید شبی پر بشکنم

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/1/23:: 11:22 صبح     |     () نظر