سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما از چیزی که نمی داند، پرسیده شود، از گفتن «نمی دانم»خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]
دخترک
 
ارزو

 وقتی اومد تنها بود نمی دونم شاید به هر حالا می گفت تنهاست

 

می گفت از دست زندگی و رو زگار خسته است می گفت عشق رو گم کرده

 

گفتم هر جایی حرف از غم و عشق باشه من هستم گفت دسته همو بگیریم

 

گفتم معنی زندگی .همینه من همراهش شدم تا غم هاشو فراموش کنه

 

تا به چیز هایی که داره فکر کنه و برای  اون نداشته هایی که داشتنش خیلی بده

 

و نداره شکر کنه ولی امان از چرخش این روزگار قرار بود من به اون کمک کنم حالا

 

اگه اون نبود منی هم وجود نداشت اگه یک رو لنگر کشتی پهلو گرفتشو از ساحل دلم می کشید

 

دریای غم دلم طوفانی می شد این شد که دست به دامان پری های دریاشدم  لنگر کشتی شو

 

سپردم به دستشو تا اونو تو عمیق ترین و دور ترین جای ممکن تو در یای قلبم پنهان کنن

 

اره منی  که قرار بود اونو از دلبستگی رها کنم خودم دل بستش شدم

 

وقتی گفتم دیگه نباید بری خندید

 

شما نمی دونین معنی لبخندش چی بود ؟

 

لبخندش باهمیشه فرق می کرد کمی تلخ بود

 

حالا هر روز ارزو می کنم کاش نبودم یانه کاش نره

 

کاش نمی رفت


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/1/24:: 6:44 صبح     |     () نظر