کاش وقتی باران بی امان تنهایی اسمون زندگی مو ابری کرده بود نمی رفت
کاش وقتی شنید بهش نیاز دارم تا زنده باشم سایه بون تن خستم می شد
من دوستش داشتم با همه ی وجودم با همه احساسم . اما عجله کردم تقصیر خودم بود که رفت
نباید بهش می گفتم دوستش دارم نباید بهش می گفتم که عاشقش شدم
شاید اونوقت بیشتر پیشم می موند تا دوستتدارم رو از زبونم بشنو
شاید انوقت می تونستم بهش ثابت کنم که دوستش دارم
شاید می تونستم دلشو به دست بیارم یا شاید اونوقت اونم دیگه بهم عادت کرده بود
اما حالا دیگه دیره خیلی دیر من تنهام و اون رفته من چشم به راه و منتظر و اون ..........
همه زندگی من خلاصه شده تو کاش شاید چرا
و گریه و انتظار .....
اما یه جایی تو دلم یه روزنه ی کوچیک برای امید باز گذاشتم امید به اینکه برگرده امید به اینکه بتونم عاشقش
کنم
کلمات کلیدی: