[ و از نوف بکالى روایت است که شبى امیر المؤمنین ( ع ) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهى به ستارگان انداخت و فرمود : نوف خفته‏اى یا دیده‏ات باز است ؟ گفتم دیده‏ام باز است . فرمود : ] نوف خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند . آنان مردمى‏اند که زمین را گستردنى خود گرفته‏اند و خاک آن را بستر . و آب آن را طیب . قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان . چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته‏اند و نگاهى بدان نینداخته . نوف داود ( ع ) در چنین ساعت از شب برون شد و گفت این ساعتى است که بنده‏اى در آن دعا نکند جز که از او پذیرفته شود ، مگر آن که باج ستاند ، یا گزارش کار مردمان را به حاکم رساند ، یا خدمتگزار داروغه باشد ، یا عرطبه طنبور نوازد ، یا دارنده کوبه باشد و آن طبل است . [ و گفته‏اند عرطبه ، طبل است و کوبه ، طنبور . ] [نهج البلاغه]
دخترک
 
یادت

 

دیروز  بازم به یادت کلی گریه کردم  شاید باور نکنی عزیز ترینم اما عاشقت بودم وهستم

گفته بودم برات تا پای جونم برای دلتنگی هات سنگ صبورم  رفتی بی بهونه چرا فقط خدا

می دونه گفتی اگه بمونم بازنده ای  ازت خواستم تا بمونی گفتم  بهت گفتم با رفتنت بازندم گفتم

بزار کنارت بمونم تا برنده باشم بهت التماس کردم  بزاری برای یه بارم که شده من تو قمار زندگی

برنده باشم اما رفتی ... با رفتنت شکستم   جفاکردی اما به امید وفای دوبارت موندم  و هرروز با تکرار خاطره هام  شکستم  امروز امشب هر ساعت به این فکر کردم  می کنم چرا منو نخواستی من هیچی ازت

نخواسته بودم هیچی نمی خواستم فقط می خواستم همرات باشم تا همراه واقعی تو پیدا کنی  یادته بهم می گفتی

دیونه  چرا نخواستی دیونت بمونم  . 

 

رفتی تا دیونت  بمیره و بشکنه امید وارم هیچ وقت نشکنی  ولی کاش  یکی بود یکی بیاد بگه گناهم چی بود

جز اینکه شادی تو می خواستم ؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

به یاد تو و برای کسی که می دونم دلی شکسته داره


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/3/8:: 11:2 عصر     |     () نظر