[ و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند : یکى از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان ، و دیگرى در ملک مردمان . فرمود : ] امّا آن یکى از مال خداست و حدّى بر او نیست چه مال خدا برخى از مال خدا را خورده ، و امّا دیگرى بر او حدّ جارى است و دست او را برید . [نهج البلاغه]
دخترک
 
تمام نا تمام من پر

گاهی بخوان زدفتر شعرم ترانه ای

بنگر که غم به وادی مرگم کشانده است

تنها مرا به تشنه ی طوفان من مبین

ای بس حدیث تلخ که نا گفته مانده است

 

گفتم ز سر نوشت بیندیش و آسمان

گفتی غمین مباش که آن کور و این کر است

دیدی که آسمان کر و سر نوشت کور

صد ها هزار مرتبه از ما قوی تر است

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/6/18:: 4:34 عصر     |     () نظر