سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که عوض را باور کند ، در بخشش جوانمرد بود . [نهج البلاغه]
دخترک
 
اعتماد

دلتنگی شبانه هایم با اعتماد آب شد وخستگی روزهام با اعتماد خلق جوی اشکم با اعتماد جاری شد قلبم با اعتماد سنگ  و وجودم با اعتماد یخ  .

از این کلمه متنفرم  با تمام وجودم . قسم می خورم که دیگه باورش نکنم که دیگه تکرارش نکنم برگم به دست باد من برگ ولی از من به شما نصیحت  به همه ی اونایی که مقاومن واستوار بادن وبارون  اگه حس می کنی قویترین احساس روی زمینی بازم اعتماد رو هجی نکن  باور کن  کثیف ترین و دورنگ که نه چند رنگ ترین کلمه ی عالمه فقط به دل خودت نه اصلا به دل خودت هم اعتماد نکن  به اشکهای خودت هم اعتماد نکن اصلا اعتماد رو تکرار نکن حتی به اعتماد اعتماد نکن .

 به هیچ کس اعتماد نکن دخترک
به هیچ کس راز دل نگو دخترک
به هیچ کس نگو که دل بسته ام به تو
به هیچ کس نگو که عاشقش شدی
نه، نه ،نگو
نه، نه، به هیچ کس اعتماد نکن
به هیچ کس نگو که یک شبی کنار پنجره گریه کردی از خاطرش
به هیچ کس نگو که از دیدنش سرعت قلبت از ثانیه جلو می زند
به هیچ کس نگو که روزها گذشت و پیر شدی در انتظار دیدنش
به هیچ کس نگو به هر دری زدی برای باز دوباره دیدنش
به هیچ کس حتی کسی که چتر شد زیر باران برای تو
به هیچ کس حتی کسی که گفت عاشقت شده است
به هیچ کس حتی کسی که نیمه شب برای تو شعر گفته است
به هیچ کس حتی کسی که گفت از بی اعتناییت دلم شکسته است
شک نکن او روزی با تمام عشق رها می کند تو را
نه نه کسی به احساس پاک تو که مثل یک گل شکفته است توجهی نمی کند
آری گل تازه شگفته ات به دست عابران چیده می شود
یا که زیر پایشان مثل یک علف لهیده می شود
دیدی که گفتم به هیچ کس اعتماد نکن
پس اگر اعتماد کردی و عاشقش شدی و قلب تو شکست گلایه ای نکن

می رم شاید برای همیشه  شاید هم تا مدتی

حالا  مثل یه برگ خشکم که تو دست باد پاییز  به هر طرف پرواز می کنه  شاید پرواز حس قشنگی باشه ولی  وقتی مقصد معلوم نباشه ترسناکه                                                                                                                                         


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/7/7:: 3:11 عصر     |     () نظر