یادش بخیر ان روزگاران
ان روزهای اتش ودود
ان روزگارانی که هر کس
یک حلقه از زنجیر ما بود
ان روزهای ترس ظالم
از برق های چشم مظلوم
ان روز های بت شکستن
با تیشه های خشم مظلوم
ان روزگارانی که هر کس
می گفت اوج انقلاب است
رد گلوله بوی باروت
رد گل و بوی گلاب است
هر روز شعری وشعاری
بر روی لب یا روی دیوار
از راستیها نقش می بست
خط کج ما روی دیوار
در کوچه ها مان تا دم صبح
هر شب بساط تازه ای بود
در چهره های اهل کوچه
هر شب نشاط تازه ای بود
گاهی کسی در پیچ کوچه
از رفتن خود باز می ماند
مانند پیچک پیکر او
در پیچ و تاب و راز می ماند
انگار نا رنجک گلی بود
در مشت های بسته ی ما
بوی گل و نارنج می داد
انگشت های خسته ی ما
یادش بخیر ان روزگاران
ان روز های پر زغوغا
ان روزگارانی که رفتند
اما نرفتند از دل ما
کلمات کلیدی:
فقط یک بار از کنار دریا گذشتی وحالا موج ها سالهاست برای بوسیدن جای پایت خود را به ساحل می رسانند فقط یک بار سلام کردی وحالا من روز هاست به دنبال تو اواره تر از مجنونم وفقط یک بار رفتی اما من بار ها می میرم و زنده می شوم می میرم چون نیستی زنده می شوم به امید بودنت
کلمات کلیدی:
عشق
عشق یعنی گفتگوی بی کلام
عشق یعنی الوداع بی سلام
عشق یعنی چشمان خیس من
عشق یعنی زجر دوری از وطن
عشق یعنی وحشت از هجران یار
عشق یعنی صبر وزخم انتظار
عشق یعنی وسعت سبز صفا
عشق یعنی با وفاو بی ریا
عشق یعنی قلب هاو رازها
عشق یعنی ناز ها وسازها
عشق یعنی پر زدن در آسمان
عشق یعنی سوختن در راه آن
عشق یعنی عاشق ودیوانه وار
عشق یعنی مردن افسانه وار
عشق یعنی گریه های مهروماه
عشق یعنی سینه های پر زآه
عشق یعنی اشک های عاشقان
عشق یعنی رازهای عارفان
عشق یعنی عطر گل های بهار
عشق یعنی سوختن در هجر یار
کلمات کلیدی:
خدایا همیشه و هر جایی کنا رم بودی هر وقت ترسیدم پناهم بودی هر وقت خسته شدم تکیه گاهم همیشه روی شن ها ی ساحل دریای زندگی من با اینکه همیشه تنها بودم دو تا رد پا دیده می شد پایی که پا به پای من می اومد ودر هر لحظه حامی بزرگ منه کوچیک بود از همهء غصه هام و قصه هام خبر داشت حتی او ناییکه برای خودم غریبه بودن اما خدایا چرا چرا اون روز تو اون گرفتاری تنهام گذاشتی چرا مثل همیشهحمایتم نکردی مگه نگفتی بنده برام بنداست صداکنه به دادش می رسم چرا دیگه روی شن های ساحل فقط یه رد پا ست چرا
چون تو کم اوردی ای بندهء بیپناه من و اونجا توی اون مشکل فقط من پیش رفتم و به این خا طره که فقط یه رد پا هست مطمئن باش هر جایی تو هر برگ از کتاب زندگیت فقط حضور یکی را احساس کردی بدون تو اونجا نبودی ومن به جات و برای کمک به تو حل اون مشکل را به دوش گرفتم
کلمات کلیدی:
الهی خوب می دانی که مستم
همان که گوهر ایمان شکستم
همان که جام غفلت سر کشیدم
به روی بام ذلت پر کشیدم
همان که سجده ات از یاد بردم
به دریای جمالت دل سپردم
همان که بنده ات را خوار کردم
خلایق را زخود بیزار کردم
همان که آبرو را سر بریدم
به دنبال سگ شهوت دویدم
الهی من همانم من همانم
همان حیوان صفت کافر نشانم
الهی من اسیر اشک و اهم
الهی رو سیاهم روسیاهم
الهی گشته ام شرمنده ی تو
دلم خواهد که باشم بنده ی تو
الهی ای پناه بی پناهان
الهی توبه کردم از گناهان
الهی تو به حق درد مندان
ببخشا رو از این بنده مگردان
کلمات کلیدی:
پروردگارا همیشه مرحمت وخداوندی از تو شامل حال ما می شود
اما آنچنان که شایسته و سزاوار ماست عمل های نا شایست از ما سر می زند
اگر حتی بدون گناه ما را عذاب و رنج دهی باز هم عدل کرده ای
و اگر قلم عفو بر گناهان ما بکشی لطف کرده ای
اگر انسان را قدرت بدهی مقامش از فرشتگان هم بالا تر می گذرد
و اگر پرورش دهی همین انسان خاکی از ثریا هم می گذرد
خدایا دل های پرهیز گاران تو از ترس خون می شود
باز در عین حال از کمال لطف و مرحمت تو دلشان امیدوارمی شود
پروردگارا به عظمت و برتری خودت قبول کن
زیرا اگر کسی را رد کنی هیچ پناه و مکانی برای او نیست
پروردگاراهر آنچه شرط خداوندی بود تو انجام دادی
اما آنچه که شایسته ی بندگی تو باشد انجام نداده ایم
کلمات کلیدی:
تقدیم به همه ی کسانی که حیاتشان با خور شیدعشق
نمناکی اشک و سبزی لبخند نقاشی شده است
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم او در فغان و در غوغاست
به روز قیامت مرا غمی که هست این است
که روی مردم دنیا دوباره باید دید
کاش می شد اشک را تهدید کرد
کاش می شد فرصت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در غروب لحظه ها
لحظه ی دیدار را تجدید کرد
می دانم استخر لیاقت میزبانی نیلوفر را ندارد
اما مگر دل من استخر بود که لایقش ندانستی
من از نهایت دردم نگفته ام اما بدان که نگاهم همیشه بارانی است
خدایا آسمان را از پرنده
آب را از ماهی
وعشق را از دل من مگیر
بهار زندگانی ام خزان شد
گل عشقم نسیب این وان شد
نمی دانم خدا با او چه کردم
که یکباره چنین نا مهربان شد
ساز دلم را کوک کن تا تو لحظه ی عشق
خواب نمونم
کلمات کلیدی:
زندگی شهد گل است که زنبور زمان می خوردش
آنچه می ماند عسل خاطره هاست
کلمات کلیدی:
چرا این جوری نگاهم میکنی
شاید نمی دونی من همونم اگه تو خونه خرابم نمی کردی
همون ساده دل عاشق بی نام و نشونم
پیش مردم مگه دیونه خطابم نمی کردی
کاش می موند زیر پات که می دونستی عاشقی دارم
اگه این جوری میشد نقش بر ابم نمی کردی
اگه من بارون اشک و زیر پاهام نمی ریختم
روی امواج نگاهت یه حبابم نمی کردی
من جلوت سبز می شدم
ولی تو منو خاک زیر پاحسابم نمی کردی
کلمات کلیدی:
زندگی یعنی : نمی دونم زندگی یعنی تنها موندن یعنی دل شکسته شدن یعنی شکستن مثل حباب ی یعنی تنها توی بیابون
گشتن زندگی یعنی بری تو کویر حسرت دنبال یه شاخه گل عشق بگردی زندگی پوچی تنهایی حسرت واشک .
زندگی یعنی انس با گناه با اشک با دیوار های نا امیدی دیوار هایی که روزنه ای به سوی امید ندارند.
زندگی یعنی زندان غم یعنی حروم شدن نابود شدن یعنی دیدن وندیدن شنیدن ونشنیدن زندگی یعنی یه گرگ درنده تو ظلمات شب تنهایی .
زندگی حسرت کودکی غم جوانی و اشک واه زمانه زندگی یعنی کلمه ای بی وجود و بی معنا زندگی یعنی عاشق شدن ونرسیدن
زندگی دو تا خط موازی زندگی دل بستن وشکستن زندگی یعنی نگاه یعنی لرزش دل یعنی ماند وندیدن یعنی عبور از پل تنهایی با یه دل شکسته زندگی یعنی همیشه غرقه در بحر حوادث زندگی یعنی گره خوردن دوتا نگاه یعنی پنجره ها به سوی فردا یعنی گذشت بخل کینه زندان عشق با اعمال شاقه
زندگی یعنی وجودی در تهی بودن پوشالی بودن و..... وخسته از گذر زمان و گذشتن شب وروز
کلمات کلیدی: