خیلی سخته بی بهونه میوه های کال و چیدن
به خدا کم غصه ای نیست چند روزی تو رو ندیدن
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
کلمات کلیدی:
لای لای کوکی ساعت با اون صدای تمسخرآمیزش جای خالی کسی رو عجیب به رخ دلتنگی هام می کشه روز هاست که سنگ ریزه های بغض شیشه ی پنجره ی چشمهامو می شکنن تا گوهرهای راز اشک به راحتی ازصندقچه ی دلم خارج بشن و از اونا سرازیر بشن تو می دونی که دلم برای چی یا برای کی تنگه خیلی وقته شب برام بی معنی شده و روز برام آغازی شده برای رسید ن به بغض به حسرت .
من حالا تو دریا ی غم غوطه ورم ساحل نجاتی ندارم چون دریای غم ساحل نداره چون تنها کسی که دریا رو می شناسه دیگه نیست که دستمو بگیره تو می دونی دلم برای بودنت برای موندنت تنگه ناجی من نرو تنهام نزار دستمو بگیر که روز هاست تو این دریا سرگردونم و به دنبال یه آشنا می گردم .
مثل همیشه ناجی افسانه ایم باش مثل همیشه وقتی برس که دیگه نایی برای موندن برای بودن ندارم بازم بیا بدی هامو دووم بیار که دلتنگم .
اینبار می نویسم به قلم مسافر تا باور کنی واقعا مسافرم
کلمات کلیدی:
کنم هر شب دعا شاید رود مهرت برون از دل
ولی آهسته می گویم خدا یا بی ثمر باشد
کلمات کلیدی:
چقدر سخته تو چشای کسی که تموم عشقتو ازت دزدید وبه جاش یه زخم همیشگی رو رو قلبت هدیه داد زل
بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوزم دوستش داری چقدر سخته دلت بخواد
سرتو با ز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده چقدر سخته تو خیا لت
ساعت ها با هاش حرف بزنی اما و قتی دیدیش هیچی به جز سلام نتونی بگی چه قدر سخته وقتی پشتت بهشه
دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوستش داری چه قدر
سخته گل آرزو ها تو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم با خودت بگی گل من
با غچه ی نو مبارک
کلمات کلیدی:
یا علی دستم بگیر تو دستگیر عالمی
تودوای دردمی غرورو شورعالمی
کلمات کلیدی:
وقتی رسید هر دو مون طوفان زده بودیم گفت دوستت دارم
دلم لرزید دچار یه حس عجیب شدم یه حس عجیب که همهءحس های خوب وبد دنیا رو یک جا در خودش داره همه ءدوست داشتن ها همهء امید ها همهءترس ها و حسرت ها رو یه حس عجیب که بهش می گن .......
دلم رو به اسمش سند زدم هر چی داشتم هر چی بودم شدم یه مشت خاک برای زیر پاش !!!!!!!!
گفت :بیا عاشق بشیم ترس خودنمایی کرد گفت :بیا بچه بشیم اون حس عجیب و قشنگ پاک و پاک شد گفت :بیا بچگی کنیم صادق شد گفت :.......
اما امروز منم و یه دنیا تنهایی و همون حس قشنگ ویه صندوقچه خاطره منم و یه دنیا حسرت و خنده های تلخ عقربه های ساعت و هفت اسمون دلتنگی سوال
کلمات کلیدی:
آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام
دل خوش گرمای کسی نیستم آمده ام تا تو بسوزانی ام
کلمات کلیدی:
من اینجا بس دلم تنگ است
و هر سازی که می بینم بد اهنگ است
بیا ره تو شه بر داریم
قدم در راه بی بر گشت بگذاریم
ببینیم اسمان هر کجا ایا همین رنگ است ؟
به سوی سر زمین هایی که دیدارش
بسان شعله ی اتش
دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار
به جایی دور که
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد
بیا ره تو شه بر داریم
قدم در راه بگذاریم
کجا ؟ هر جا که پیش اید
بدانجایی که می گویند خورشید غروب ما زند برپرده ی شبگیرشان تصویر
کجا ؟ هرچا که پیش اید به انجایی که می گویند
چو گل روئیده شهری روشن از دریای تر دامان
کجا ؟ هر جا که اینجا نیست
من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
زسیلی زن زسیلی خور وز این تصویر بر دیوار تر سانم
به زنده ی تو به مرده ی من
بیا تا راه بسپاریم
به سوی سبزه زارانی که نه کس کشته ند روده
به سوی افتاب شاد صحرائی
که نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
وما بر بیکران سبز مخمل گونه ی دریا
می اندازیم زورق ها یمان را چون کل بادام
و مرغان سپید بادبان ها را می امو زیم
که باد شرطه را اغوش بگشایند
و میرانیم گاه تند و گاه ارام
بیا ای خسته خاطر دوست !ای مانند من دلکنده غمگین!
من اینجا بس دلم تنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی فرجام بگذاریم
کلمات کلیدی:
خدایا
بسوزان هر طریقی می پسندی که آتش از تو و خاکستر از من
( می شه برا دخترک دعا کنید )
کلمات کلیدی: